پيش گويي وقايع جهان در سال 2007

چه چيزه (16)

(ن-آقا گل )

با سلام


با توجه به پيش گويي هاي مختلفي كه در مورد وقايع احتمالي سال 2007 توسط ادمهاي مختلف صورت گرفته است. ستون چه چيزه نيز براي عقب نيافتن از اين قافله بي ربط ؛پيش گويي هاي باربطي را براي وقايع احتمالي در سال2007 با تجسم گرايي از رگه هاي نور تشكيل شده در يك حباب شيشه اي به شرح زير انجام داده است كه شايد اتفاق بيافتد و شايد هم اتفاق نيافتد. البته بستگي به نيت واقعي عوامل ان دارد.
درگوشه اي از اين حباب ؛مردي به درازا قد وبه كوتاه عقل در كنار بانويي نمكين با گرزي در دست ديده مي شود كه فريا د مي زند ما او را هم گرفتيم. اشاره اش به پياده اي بلند قد وبا دستاري در سر ومحاسني دراز واز پا افتاده است با ادرس ورفقاقتي ديرينه ؛ كه در خيلي دور ترها؛ انجا كه كشت غالب افيون است روزگاري براي كاري گمارده شده بود . گويي .فرياد هاي ان مرد در هيايو وغرش سهمگين برخورد باد وباران با اشجار وعمارات وضجه زنان وكودكان وحشت زده ونعره مردان سياه در مغرب قلمرواش وازدحام هر روزه مردمان مسكين بلادش كه از قوت لايموت نيز افتاده اند؛گوش شنوايي ندارد.در پشت ان مرد اتش مي بينم وتابوت هايي گرانبها كه هر روز افزون مي شود گويي ان مرد به تعمد انها را نمي بيند .وحفره اي بزرگ كه به ناگاه در زميني پست از ان قلمرو با اشاره ان مرد همه جيز را مي بلعد وان روز افول ستاره ان مرد وتكه تكه شدن سرزمين است .هر چند كه هنوز پرنده اي سفيد را در دستش نوازش مي دهد وكساني براي او هورا مي كشند.
در سرزميني سبزديگري اتش مي ريزند.همه چيز داغ است .مردمان زيادي از اين داغي مي سوزندو خاموشي بيداد مي كند .ازدحام مردم در مقبره رنسانس شگفت اور است .اما هيچ چيز نمي شود به جزهمسايگان خساست كه دست مردي ديگر را به اميد ديگري مي فشارند ان مرد هم همان كند كه خلفش كرد. دران سرزمين؛ شياطين روزگار به تقدسها بارها دست درازي مي كنند. انها نيز بهانه اشان كبوتر سفيد خفه شده در دستانشان است.بايد عاقل بود؛ جنگ نشانه؛ دار مسيح خواسته ان شياطين است.
در سر زمين سياه هيچ چيزنيست .جز اولي در فقر ومرض يادگار ديگران وبا خود در گير بودن .
در جايي ديگر كه قلمرو چندگانگي است.مي توان ميداني جديد ومملو ازرقابت خونين غربت وشجاعت با غاصبان روزگار ديد .پيروز اين ميدان كيست؟بايد صبر كرد.ادمهايي با نيت شوم ديگران در همسايگي ان سرزمين گويي خوابيده اند .هرروز نيز شايد عزايي تازه .جمعي جديد نيز در ان سرزمين به معنا مي رسند.حتي جمعهاي جديدي با ظاهري زيبا وسفارش شده با علي بابا همدم مي شوند .بايد عاقل بود؟امت ؛امت واحده است با يك راهبر ويك راه.
ابهاي شور به ظاهر پر از كوسه مي شود .جالب است گويي اين كوسه ها؛بمانند زالو ها فقط براي خوردن خون سياه امده اند.صداي هلهله براي چيست؟ان هلهله ها باز هم به نجواي نادمين مبدل مي شود.چراغي كه ايزد فروزد هر ان كس فوت كند ريشش ويا جامعه اش بسوزد .
در طب كاري شود كارستان .گويي همه با زلفاني پريشان به ميهماني امده اند واولين نوزاد غير ادمي عريان مي شود ومرض قرن بيستم در صندوق خانه طبيب حبس مي شود و دردي جديد براي سرگرمي مردم زايش مي شود.
ماشين خواندن فكر توليد مي شود وشايد در سرعت ريزه اي نتوان خيره شد.همه دنبال ان گوي اتشينندو.مرزي براي ديدن شايد نباشد .

انشا..ا.. سال ديگه اگر زنده بوديم براي اتفاقات سال بعد هم پيش گويي داريم.

راستي پيش گويي چه چيزه؟؟

ن-اقاگل

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا